هدف از تهيه اين مجموعه آن است كه برخي منابع اصلي ابهام موجود در علوم اجتماعي مشخص گردند و براي مقابله با آنها رهنمودهايي ارائه شود. اين نوشتار سعي دارد تا نظريه‌هاي سازمان را به بافت وسيع‌تر جامعه‌شناختي آنها ارتباط دهد. به عبارت ديگر، اين نوشتار بدنبال تشريح بسياري از ابعاد فلسفي نظريه‌هاي اجتماعي و سازمان مي‌باشد.
براساس آنچه كه در اين نوشتار آمده است مي‌توان نظريه‌هاي اجتماعي را به شكلي سودمند، برحسب چهار پارادايم اصلي ترسيم نمود كه هر يك مجموعه‌هاي متفاوتي از پيش‌فرض‌هاي فرانظري درباره ماهيت علوم اجتماعي و ماهيت جامعه است. اين پارادايم‌ها ريشه در ديدگاه‌هاي مانعه‌الجمع جهان اجتماعي دارند. نكته مهم براي اينكه نظريه‌پرداز بتواند آراء و نظرهاي بديل را درك كند آن است كه از پيش فرض‌هايي كه ديدگاه خودش بر آنها مبتني است، آگاهي كامل داشته باشد. اين امر مستلزم آن است كه نظريه‌پرداز به قلمرو ناشناخته‌ها سفركند و با پارادايم هايي كه متعلق به خودش نيست آشنا شود.
اين نوشتار با توجه به چگونگي ايجاد تمايز بين رهيافت‌هاي مختلف مطالعه سازمان آغاز مي‌شود. هسته اصلي بحث مورگان مبتني بر اين انديشه است كه تمام نظريه‌هاي سازمان مبتني بر"فلسفه‌اي از علم" و "نظريه‌اي از جامعه" هستند. اين چيزي است كه مورگان به منزله دو بعد عمده تحليل به تبيين آن مي‌پردازد.
نظريه‌پردازان سازمان نيز، همگي درباره هر يك از دو بعد فوق يك موضع دارند و به طور خودآگاه چهارچوب مرجعي بر موضوع مورد مطالعه خود ايجاد مي‌كنند كه كل مجموعه پيش‌فرض‌ها درباره ماهيت جهان اجتماعي و شيوه تحقيق در آن را منعكس مي‌سازد. مورگان معتقد است كه نظريه‌ها از هيچ پديدار نمي‌شوند، آنها معمولاً در وراي خود داراي تاريخچه كاملاً ريشه‌داري هستند. وي با رو در رو قراردادن دو دسته از پيش‌فرض‌ها، يك نقشه فكري يا طرح تحليلي ارائه مي‌كند. براي مطالعه نظريه‌هاي اجتماعي اين دو دسته از پيش‌فرض‌ها، چهار پارادايم اساسي را مشخص مي‌سازند كه منعكس كننده ديدگاه‌هاي كاملاً متفاوتي درباره واقعيت اجتماعي هستند.
